کد مطلب:225252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:240

بیان بعضی اخبار متفرقه آن حضرت که در ایام تشریف فرما در مرو روی داده است
در كشف الغمه از یاسر خادم مسطور است كه گفت از حضرت امام رضا علیه السلام شنیدم فرمود «ان اوحش ما یكون هذا الخلق فی ثلثة مواطن یوم یولد و یخرج من بطن امه فیری الدنیا و یوم یموت فیعاین الاخرة و اهلها و یوم یبعث فیری احكاما



[ صفحه 288]



لم یرها فی دار الدنیا» وحشت ناك ترین احوال این مخلوق در سه موطن است یكی روزی كه متولد می شود و از شكم مادرش بیرون می آید و دنیا را می نگرد و روزی كه می میرد و آخرت و اهل آخرت را نگران می گردد و روزی كه برانگیخته می گردد و احكامی را می بیند و می شنود كه آنگونه احكام را در دار دنیا ندیده و خداوند عزوجل یحیی را در آن سه موطن سالم بداشت و او را از ترس و روع ایمن گردانید پس فرمود سلام و سلامت باد یحیی روزی كه متولد شد و روزی كه بمیرد و روزی كه زنده و برانگیخته می شود و هم چنین سالم گردانید عیسی بن مریم علیهم السلام بر نفس خودش در این سه موطن پس گفت سلام باد بر من روزی كه متولد شدم و روزی كه بمیرم و روزی كه انگیخته شوم در آن حال كه زنده گردم و از این پیش به این حدیث با اندك تفاوتی اشارت رفت.

و نیز در مناقب ابن شهرآشوب و بعضی كتب مسطور است كه یاسر خادم گفت در حضرت امام رضا علیه السلام عرض كردم در خواب چنان دیدم قفصی را كه در آن هفده شیشه است آن قفص را بیفكندم و آن شیشه ها بشكست فرمود «أن صدقت رؤیاك یخرج رجل من اهل بیتی ملك سبعة عشر یوما ثم یموت» اگر این خواب تو مقرون به صدق گردد مردی از اهل بیت خروج خواهد كرد و هفده روز پادشاهی می كند پس از آن بمیرد پس محمد بن ابراهیم در كوفه با ابوالسرایا خروج كرده هفده روز به امارت بزیست و بمرد.

از ابواسحق موصلی در مناقب و غیر آن مسطور است كه قومی از مردم ماوراءالنهر از حضرت امام رضا علیه السلام پرسیدند كه حورالعین از چه خلق شده اند و اهل بهشت چون داخل بهشت شوند چه چیز است اول چیزیكه می خورند و دیگر پرسیدند معتمد پروردگار عالمیان یعنی اعتماد خداوند تعالی گاهی كه نه زمین و نه آسمانی و نه چیزی بود كجا و چگونه بود فرمود «اما الحور العین فانهن خلقن من الزعفران و التراب لا یفنین و اما اول ما یأكلون اهل الجنة فانهم یأكلون اول ما یدخلونها» خلقت حور العین از زعفران و خاك شده است و ایشان را فنائی نیست.



[ صفحه 289]



و نخست چیزی كه اهل بهشت می خورند چون اول دخول ایشان در بهشت باشد «من كبد الحوت التی علیها الارض» از جگر آن ماهی باشد كه زمین بر آن استقرار دارد «و اما معتمد الرب عز و جل فانه این الاین و كیف الكیف و ان ربی بلا این و لا كیف و كان معتمده عل قدرته سبحانه و تعالی» و اما محل اعتماد و تكیه گاه پروردگار عزوجل همانا این نیات و كیفیات به جمله از او و آفریده ی او است و پروردگار مرا اینی و كفی نمی باشد و اعتماد او بر قدرت اوست سبحانه و تعالی.

راقم حروف گوید: از این خبر معلوم شد كه بهشت و حور العین آفریده و موجود و مخلد هستند و خوراك اهل بهشت در آغاز دخول جنت چیزی است كه برزخ میان آن دو عالم است زیرا كه جگر ماهی كه زمین بر آن است از اشیاء ارضیة و این عناصر مشخصه و روئیده و پروریده در این زمین نیست زیرا كه زمین و آنچه در شكم زمین از آب و غیر آب است و چنان می نماید كه چون مردمان بر حسب استعدادات وجودیة طی درجات و كسب مقامات می كنند لاجرم در آغاز دخول بهشت كه هنوز با سرشت بهشتی و آن عوالم مخصوصه نیستند حالات عالم نخست را هنوز نمی توانند از خود بالمره منفصل بینند این است كه میفرماید اول مأكول ایشان در اول دخول بهشت از كبد حوتی است كه مدار و قرار زمین بر آن است یعنی از چیزی است كه ذو جنبتین و ذو برزخین و ذو نشأتین و بین بین است و از آن پس بر حسب طی عوالم و درجات كثیره بهشتیه تغییر احوال و مأكولات و مصاحبات و مؤانسات می شود چنانكه می فرماید حور العین از زعفران و خاك است این نیز به رعایت مناسبات برزخیة هر دو نشأه است حالا این چه زعفران و چه خاك است كه با حالت امتزاجش استعداد دوام و عدم فنا را پیدا میكند و معنی آن چیست خدا و پیشوایان دین و اولیای كارخانه ی رب العالمین بهتر دانند و از این مقام كه بگذرند آن حورالعین و آن نعمتهای بهشتی را دریابند كه تشتهیة الانفس و تلذ الاعین و چون قابلیت و استعداد ایشان برتر رفت و تصفیه و تكمیل و تهذیب و تذهیب



[ صفحه 290]



گوهر وجود ایشان برتر شد به جایی می رسد كه «ما لا عین رأت و لا اذن سمعت» چیزها را كه فرموده اند می بینیم و می شنویم و می خوریم و می آمیزیم ندانیم چیست تا چه برسد به آنچه چشمی ندیده و گوشی نشنیده است و نیز از این خبر معلوم شد كه این زمین تغییر پیدا می كند زیرا كه جگر آن ماهی كه زمین بر آن است اول ماكول اول داخلین بهشت است پس معلوم می شود كه ادراك درجات بهشت بر حسب استعدادت است و در آنجا نیز بایستی به آن طرق عدیده كه خدا برای ارتقای به درجات عالیه و عوالم كثیره جنتیه مقرر فرموده واصل شوند تا بهر منزلی كه رسیدند و كسب موجبات ترقیات و عوالم دیگر را نمودند به منزل دیگر برسند حالا این منازل و این عوالم و این برازخ و این مدارج به چه میزان است جز خدای و آن كسان كه راسخان فی العلم و خدای خواسته بدانند هیچ كس نداند.

و اینكه رسول خدای صلی الله علیه و آله در جواب آن كسان كه از احوال بهشت سؤال می كردند گوناگون بیان می فرموده است نظر به عوالم استعدادیة آن اشخاص و قوه عاقله و متخیله و مقدار مذوقات روحانیه آنها داشته است البته آن جواب كه به جناب سلمان و پاره ای خواص اصحاب كبار می داده به دیگران نمی فرموده است زیرا كه آن قوه ی روحانیه و نورانیة گوهر وجود سلمان علیه الرضوان در دیگران نبوده تا بتواند آن جواب را بشنود چنانكه در خبر است كه شخصی در حضرت صادق علیه السلام عرض كرد یا ابن رسول الله می خواهم صورت اهل بهشت را بشنوم فرمود نمی توان و این طاقت نمی آوری بر قبول مسئلت الحاح كرد ناگاه از آن حضرت در حضور اهل مجلس زمزمه ای بشنید فورا رگهایش برگشود و اعضایش سست شد و خون روان و حالت مرگ نمایان شد امام علیه السلام تفضل فرمود و آن صوت بگذاشت و آن مرد را حال بازگشت و فرمود نه تو را گفتم این طاقت نداری اما سایر اهل مجلس آن ترنم را نشنیدند پس معلوم می شود سیر هر عالم استعداد خاصی و روحی مخصوص می خواهد و عنصر امام علیه السلام كه در هر حالی دارای همه عوالم و احوال است و در فرش ناظر عرش و در عرش حاضر فرش و در این جهان نگران آن جهان و در این



[ صفحه 291]



عالم متصرف تمام عوالم و پیشوای تمام آفریدگان عالمها است دارای شئونات و ارواح و انوار دیگر است و تمام این مراتب را كه دیگران هر مرتبه ای را هزاران هزارها سالها بایستی به زحمت و تكمیل نفس و ترقی گوهر و فروغ روح طی نمایند در نوشته و از همه بگذشته و در همه بر همه پیشی و بیشی جسته و امام و ولی و خلیفه بوده اند و به آنجا كه باید پیوسته اند.

در عیون اخبار از یزید بن معاویه شامی مروی است كه گفت در مرو به حضرت امام رضا علیه السلام تشرف جستم و عرض كردم یا ابن رسول الله از حضرت صادق جعفر ابن محمد صلوات الله علیهما بما روایت رسیده است كه فرمود «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» نه خداوند تعالی خلق را مجبور به اعمال و افعال داشته نه یكباره امور را به خود ایشان واگذار فرموده است بلكه امری است میان این دو امر یعنی نه مسلوب الاختیار صرف و نه تفویض صرف فرموده است بالجمله عرض كرد معنی این كلام چیست فرمود «من زعم ان الله یفعل افعالنا ثم یعذبنا علیها فقد قال بالجبر و من زعم ان الله عزوجل فوض امر الخلق و الرزق الی حججه فقد قال بالتفویض و القائل بالجبر كافر و القائل بالتفویض مشرك» هر كسی گمان نماید كه خداوند متعال مرتكب اعمال و افعال ما می شود و از آن پس ما را بر ارتكاب آن افعال معذب می گرداند چنین كسی قائل به جبر است و آن كس كه پندار نماید خداوند عزوجل امر آفریدن و روزی دادن را به حجج خود علیهم السلام تفویض و واگذار فرموده است قائل بتفویض است و هر كسی قائل به جبر باشد كافر است و هر كسی قائل بتفویض باشد مشرك است عرض كردم یا ابن رسول الله پس معنی امر بین الامرین چیست فرمود «وجود السبیل الی ما امروا به و ترك ما نهوا عنه» به دست راهی كه به آن امر فرموده اند و فروگذاشتن آنچه را كه از آن نهی كرده اند عرض كردم آیا برای خدای تعالی در این فعل و ترك مشیت و اراده ای هست فرمود «فاما الطاعات فارادة الله و مشیته فیها الامر بها و الرضا لها و المعاونة علیها و ارادته و مشیته فی المعاصی النهی عنها و السخط لها و الخذلان علیها» اما طاعات و عبادات همانا معنی اراده ی



[ صفحه 292]



خدائی و مشیت او در این امور امر فرمودن به آن و خشنودی در آن و معاونت و یاری كردن بر آن است و معنی اراده و مشیت الهی در امر معاصی نهی فرمودن از آن و خشم و سخط در آن و خذلان و عدم یاری بر آن است عرض كردم آیا برای خدای تعالی در كار عبادت و معصیت قضا و حكمی هست فرمود بل «ما من فعل یغعله العباد من خیر اوشر الا و الله فیه قضاء» هر كار را كه بندگان خدای از خیر و شر بنمایند خدای را در آن قضائی هست عرض كردم معنی این قضا چیست فرمود «الحكم علیهم بما یستحقونه من الثواب و العقاب فی الدنیا و الاخرة» حكم فرمودن بر اهل طاعت و معصیت است به آنچه استحقاق آن را دارند از ثواب و عقاب در دنیا و آخرت.

و نیز در عیون اخبار مروی است كه علی بن ابراهیم بن هاشم از پدرش روایت نمود كه ابوالصلت عبدالسلام بن صالح هروی گفت در حضرت ابی الحسن علیه السلام عرض كردم یا ابن رسول الله در این حدیث كه از حضرت صادق علیه السلام وارد است كه فرمود چون قائم علیه السلام خروج فرماید ذراری و فرزندان قتله ی امام حسین علیه السلام را به واسطه كردار پدران ایشان به قتل می رساند فرمود «هو كذلك» این خبر چنین است كه روایت شده است عرض كردم قول خداوند عزوجل «و لا تزر وازرة وزر اخری» كه گناه دیگری بر تو خواهند نوشت چیست فرمود «صدق الله فی جمیع اقواله و لكن ذراری قتلة الحسین علیه السلام یرضون بافعال آبائهم و یفتخرون بها و من رضی شیئا كان كمن اتاه و لوان رجلا قتل بالمشرق فرضی بقتله رجل فی المغرب لكان الراضی عند الله عزوجل شریك القاتل و انما یقتلهم القائم اذا خرج لرضاهم بفعل آبائهم» خدای تعالی در اقوال خود در هر چه فرماید به صدق و راستی مقرون است لكن اولاد كشندگان حسین علیه السلام به كردار پدر خودشان یعنی بكشتن امام علیه السلام خشنود بودند و به افعال نابهنجار پدران نابكار افتخار می جستند و چون كسی به چیزی خشنود و كار را راضی باشد مانند آن كسی است كه عامل آن كار است و اگر مردی در مشرق زمین كشته شود و مردی در مغرب زمین به قتل وی خشنود گردد در حضرت



[ صفحه 293]



خداوند آن شخص كه راضی به آن عمل بوده است انباز كشنده است و حضرت قائم علیه السلام چون خروج فرماید اولاد كشندگان حسین علیه السلام را به قتل رساند زیرا كه ایشان به كردار پدران خود راضی هستند ابوالصلت می گوید عرض كردم چون قائم شما خروج نماید اول كاری كه می كند چیست فرمود «یبدا ببنی شیبة قیقطع ایدیهم لانهم سراق بیت الله عزوجل» نخست كار آن حضرت این است كه دستهای بنی شیبه را میبرد زیرا كه ایشان دزدان خانه ی خدا هستند.

و دیگر در عیون مسطور است كه ابوالصلت عبدالسلام هروی گفت در حضرت امام رضا صلوات الله و سلامه علیه عرض كردم یا ابن رسول الله از پدران تو درباره ی كسی كه در شهر رمضان مجامعت نماید یا در رمضان روزه را بشكند سه كفاره و نیز از ایشان روایت شده است كه یك كفاره بدهند پس ما به كدام یك از این دو خبر كار كنیم فرمود «بهما جمیعا متی جامع الرجل حراما او افطر علی حرام فی شهر رمضان فعلیه ثلث كفارات عتق رقبة و صیام شهرین متتابعین و اطعام ستین مسكینا و قضاء ذلك الیوم و ان كان نكح حلالا او افطر علی حلال فعلیه كفارة واحدة و قضاء ذلك الیوم و ان كان ناسیا فلا شی ء علیه» بهر دو روایت رفتار كن هر وقت مردی در شهر رمضان با زنی بیگانه به وجه حرام كام بجوید یا به حرام افطار نماید سه كفاره باید بدهد: بنده ای آزاد كند و دو ماه پی در پی روزه بگیرد و شصت نفر مسكین را اطعام نماد و قضای روزه آن روز را هم بگیرد و اگر باز وجه ی خودش به حلال جماع نماید یا به حلال روزه خود را بشكند یك كفاره بر وی لازم است با قضاء روزه آن روز و اگر از روی فراموشی و نسیان روزه خود را بشكند كفاره و چیزی بر وی نیست.

و نیز در آن كتاب مذكور است كه عبدالسلام بن صالح هروی گفت كه از حضرت علی بن موسی علیهمالسلام شنیدم می فرمود «افعال العباد مخلوقة» كارها و افعال بنده گان خدا آفریده شده است عرض كردم یا ابن رسول الله معنی مخلوقة چیست فرمود مقدرة یعنی تقدیر شده است.



[ صفحه 294]



راقم در این جواب كه فرمود معنی لطیف و دقیق است كه بر هوشیاران پوشیده نیست.

و نیز در عیون اخبار به یاسر حادم می رسد كه یكی از سرهنگان از حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام پرسید از خوردن گل و معروض داشت كه پاره ای از كنیزكانش گل میخورند آن حضرت خشمناك شد و فرمود «اكله حرام مثل المیتة و الدم و لحم الخنزیر فانههن عن ذلك» خوردن گل حرام است مثل اینكه مردار و خون و گوشت خوك حرام است كنیزكان را از خوردن آن بازدارید.

و نیز در آن كتاب از یاسر آدم مروی است كه گفت حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام فرمود «السخی یأكل من طعام الناس لیأكلوا من طعامه و البخیل لا یأكل من طعام الناس لئلا یأكلوا من طعامه» شخص با جود و سخاوت از طعام مردمان می خورد تا از طعامش بخورند و شخص زفت و بخیل از خوردنی مردمان نمی خورد تا از خوردن او نخورند.

راقم حروف گوید: طبع مردم جواد چون دائما بخوردن و پوشانیدن و فیض رسانیدن به خلق خدا راغب و متوجه و مراقب است این است كه در هر خان و خانه بر سر هر خوانی كه برسد بی محابا و بی ریا می خورد و سخت خرسند می شود كه اگر چه وی یك تن بیش نیست جمعی كه بر آن خوان بوده اند خصوصا صاحب خان و خوان بر خوان او در خان او فراهم شده با كمال رغبت و میل خاطر بخورند و بنوشند و مستفیض شوند و این خوردن را وسیله و بهانه ی آمدن و خوردن ایشان گرداند اما شخص بخیل چون در عالم خواب هم هرگز نگران خوردن و پوشیدن و فیض یافتن نیست و از آن می اندیشد كه اگر بر سر خوانی بیاید و لقمه ی نانی بخورد یا شربت آبی بنوشد یا كهنه جامه ای بپوشد شاید به خانه ی او اندر شود و عوض خواهد هرگز طبع او به آن آشنا نیست كه پاره ای نان و شربت آب و كهنه دلق او را كسی دریابد خصوصا اگر تصور نماید كه شاید اشتهای صاحب آن خانه و خوان و جامه و آب و اندام او از من بیشتر و فزون تر باشد و لقمه ای بیش از آنكه من



[ صفحه 295]



از خوان او خورده ام بخورد نعوذ بالله تعالی مرگ از این زندگی از بهرش بهتر است پس بهترین دواهای شخص بخیل همان است كه بر خوان كسی حاضر نشود و نخورد و نیاشامد و نپوشد تا از پاره ای آسیبهای خیالی خودش آسوده شود و بد حال ترین مردم این طبقه هستند زیرا كه در تمام عمر بر خودشان و روح و تن خود عذاب و صدمه و حرمان وارد می آورند و از خوشی و لذت و سرور معیشت و مجالست محروم می مانند و از نعمتهای وافر خداوندی خودشان را محروم می گردانند و همه وقت به حسرت و مهاجرت از چهار گونه لذت صحبت و معاشرت دچار می شوند و مطرود و مبغوض و مطعون خلق خدای گردند و حمال اوزار دیگران می شوند و چون روح از كالبد بگذاشتند كسان دیگر از میراث آنها و ذخایر محبوسه اش به تاراج برده بخورند و بخورانند و بنوشند و بنوشانند و بپوشند و بپوشانند و از همه كس جز او یاد كنند و جان همه كس جز روح او را شاد نمایند و آخر الامر:



با آن همه تحمل و آن محنت و غرامت

از بهر او نماند جز حسرت و ندامت



دریغا در این عصر ضعف وفا وجود و قوت دغل و بخل چنان قوت گرفته كه عكس هیچ یك را امیدوار نتوان بود «و الله تعالی یعصمنا و ایاكم».

و دیگردر عیون اخبار مسطور است كه حمزة بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام در شهر رجب سال سیصد و سی و نهم در شهر قم برای ما حدیث كرد و گفت علی بن ابراهیم بن هاشم در جمله مطالبی كه در سال سیصد و هفتم هجری به من رقم كرده بود این است كه گفت حدیث كرد با من پدرم از یاسر خادم نیز حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا از پدر بزرگوارش از آباء عظامش از حسین بن علی علیه السلام كه رسول خدای صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام فرمود «یا علی انت حجة الله و انت باب الله و انت الطریق الی الله و انت النبأ العظیم و انت الصراط المستقیم و انت المثل الا علی یا علی انت امام المسلمین و امیرالمومنین و خیر الوصیین و سیدالصدیقین یا علی انت



[ صفحه 296]



الفاروق الاعظم و انت الصدیق الاكبر یا علی انت خلیفتی علی امتی و انت قاضی دینی و انت منجز عداتی یا علی انت المظلوم بعدی یا علی انت المفارق بعدی یا علی انت المهجور بعدی اشهد الله تعالی و من حضر من امتی ان حزبك حزبی و حزبی حزب الله و ان حزب اعدائك حزب الشیطان» ای علی تو حجت خدای یعنی كسی هستی و دارای شئونات و اوصافی باشی كه خداوند به وجود تو بر بندگان خود اقامت حجت فرماید و توئی باب الله كه به دستیاری ولایت و هدایت تو به حضرت كبریا و طریق مستقیم راه توانند یافت و تویی طریق و راه به سوی خدا كه به توسل به محبت و ولایت تو به پیشگاه خالق مهر و ماه روی نمایند و تویی نبأ عظیم و صراط مستقیم و تویی مثل اعلی كه از آن برتر نباشد ای علی توئی پیشوای مسلمانان و فرمانفرمای مؤمنان و بهترین وصیین و سید صدیقین ای علی توئی فاروق اعظم و تویی صدیق اكبر ای علی تویی خلیفه ی من بر امت من و تویی قاضی دین من و تو به جای آورنده و وفا نماینده ای به وعده های من ای علی توئی ستم یافته بعد از من ای علی تو مفارقت كننده ای بعد از من ای علی تویی دور مانده و مهجور شده از حق خودت بعد از من گواه می طلبم خدای تعالی و هر كسی را كه از امت من حاضر هستند كه حزب تو و لشكر تو لشكر من و لشكر من لشكر خدا هستند و بدرستی كه لشكر دشمنان تو لشكر شیطان هستند.

و هم در آن كتاب از ابوعلی احمد بن علی انصاری مروی است كه گفت ابوالصلت عبدالسلام صالح هروی گفت از حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه شنیدم می فرمود «اوحی الله عزوجل الی نبی من انبیائه اذا اصبحت فاول شی ء یستقبلك فكله و الثانی فاكتمه و الثالث فاقبله و الرابع فلا تؤیسه و الخامس فاهرب منه» خداوند تعالی به یكی از پیغمبران خود وحی فرستاد گاهی كه بامداد نمودی نخست چیزی كه به تو آید او را بخور و دوم را پوشیده بدار و سوم را به خود پناه بده و چهارم را نومید مكن و پنجم را كه با تو روی آرد از وی گریزان شو چون بامداد شد آن پیغمبر جانب راه گرفت ناگاه كوهی سیاه و برگ بدو روی آورد پیغمبر بایستاد و با خود گفت مرا پروردگار من امر فرموده است كه این كوه



[ صفحه 297]



را بخورم و به حالت تحیر اندر ماند و از آن پس به خویشتن بازگشت گرفت و با خود گفت همانا پروردگار من جل جلاله مرا جز به چیزی كه تاب و طاقت آن را بیاورم امر نمی فرماید پس قدم به سوی كوه بر گرفت تا آن را بخورد و هر چه به آن نزدیك میشد كوه كوچك میگشت تا گاهی كه به آن كوه عظیم برسید و آن را یك لقمه بدید و بخورد و از هر چه در مدت عمر خورده بود خوش تر یافت پس از آن جا بگذشت وطشتی از طلا بدید و با خود گفت پروردگار من با من امر كرده است كه این را پنهان سازم پس گودالی برایش بر كند و آن طشت را در آن حفیره جای داده خاك بر رویش بریخت و از آن پس برفت و بناگاه دید طشت آشكار شده است با خود گفت به آنچه پروردگار من عزوجل مرا فرموده است رفتار نمودم پس بر گذشت و به ناگاه مرغی را نگران شد كه بازی از دنبالش به شكارش تازان است پس آن مرغ در پیرامون وی گردیدن گرفت پس پیغمبر با خود گفت مرا پروردگار امر فرموده است كه این مرغ را پناه بدهم پس آستین خویشتن را بر گشاد و آن مرغ در آستینش اندر شد باز به او گفت شكار مرا بگرفتی و من چند روز است از دنبال وی بوده ام پیغمبر با خود گفت پروردگار من عزوجل با من امر فرموده است كه این مرغ را مأیوس نگردانم پس یك قطعه از گوشت بدن خود را بریده به باز افكند و راه برگرفت ناگاه گوشت مرداری گندیده و بد بوی و كرم آلوده را بدید با خود گفت پروردگارم عزوجل مرا بفرموده است كه از وی بگریزم پس فرار كرده به منزل خود بازگشت و در خواب دید گویا با وی می گویند بدرستی كه تو به جای آوردی آنچه را كه به آن مأمور شدی آیا می دانی مقصود چه بود گفت ندانم گفتند: «اما الجبل فهو الغضب ان العبد اذا غضب لم یر نفسه و جهل قدره من عظم الغضب فاذا حفظ نفسه و عرف قدره و سكن غضبه كانت عاقبته كاللقمة الطیبة التی اكلها و اما الطست فهو العمل الصالح اذا كتمه العبد و اخفاه ابی الله عزوجل الا ان یظهره لیزینه به مع ما یدخر له من ثواب الاخرة و اما الطیر فهو الرجل الذی یأتیك بنصیحة فاقبله و اقبل نصیحته و اما البازی فهو الرجل الذی یاتیك فی حاجة فلا تؤبسه و اما اللحم المنتن فهو الغیبة» اما كوه خشم و غضب است همانا بنده ای چون غضب نماید



[ صفحه 298]



خویشتن را نپاید و از عظمت غضب قدر و منزلت خود را به جهالت بسپارد اما چون هنگام غضب خویشتن داری كند و قدر و بهای شرف انسانیت را بشناسد و آتش خشم را فرونشاند پایان این كار مانند لقمه ی لذیذ و شیرین و خوشگوار است و اما طشت كنایت از عمل صالح و كردار نیكو است كه هر چند بنده ای بخواهد عمل صالح خود را مكتوم و پوشیده گرداند اما خداوند عزوجل كتمان را نمی پذیرد و این كار را آشكار می گرداند تا آن بنده را به واسطه ی آن فعل جمیل مزین و جلیل فرماید به علاوه اجر و مزد سرای اخروی كه از بهرش ذخیره می گرداند. و اما آن مرغ آن مردی است كه برای تو نصیحتی تقدیم میكند پس قبول نصیحت كن و اما باز آن مردی است كه در طلب حاجتی به تو روی می كند پس او را مأیوس مگردان و اما آن گوشت مرده ی متعفن كرم آورده غیبت است از آن فرار كن

راقم حروف گوید اشارت به آیه ی «ایحب احدكم ان یأكل لحم اخیه» در امر غیبت است چنانكه مبسوطا مذكور شد.

و هم در آن كتاب از ابوصلت عبدالسلام بن صالح هروی مروی است كه گفت از حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام شنیدم می فرمود «رحم الله عبدا احیا امرنا» خداوند رحمت كند بنده ای را كه زنده بدارد امر ما را عرض كردم چگونه امر شما را زنده بگرداند فرمود بیاموزد علم ما را و به مردم بیاموزاند چه مردمان اگر محاسن و مدارك كلام ما را بدانند ما را پیروی نمایند عرض كردم یا ابن رسول الله همانا برای ما روایت كرده اند از حضرت ابی عبدالله علیه السلام كه آن حضرت فرمود هر كسی بیاموزد علمی را تا به دستیاری آن با سفهاء و بی خردان نزاع و مجادله و با علماء و دانایان مباهات و مفاخرت نماید یا روی مردمان را به خود بگرداند پس وی را جای در آتش است فرمود جدم علیه السلام به راستی فرموده است «افتدری ما السفهاء» آیا می دانی مقصود از این سفهاء چه كسان هستند عرض یا ابن رسول الله نمی دانم فرمود «هم قصاص مخالفینا» ایشان قصه گویندگان مخالفان ما باشند یعنی با مخالفان ما متابعت دارند و اسباب فتنه و خبرچینی و آزار می شوند و شاید موجب



[ صفحه 299]



فریبندگی و گمراه می گردند پس از آن فرمود «من العلماء» مقصود از علماء در این مورد چه كسان هستند عرض كردم ندانم یا ابن رسول الله فرمود ایشان علمای آل محمد صلی الله علیه و آله می باشند كه خداوند طاعت ایشان را فرض و مودت ایشان را واجب ساخته است بعد از آن فرمود «او تدری ما معنی قوله او لیقبل بوجوه الناس الیه» آیا می دانی معنی كلام حضرت صادق علیه السلام یا برای اینكه روی مردمان را به خود بازگرداند عرض كردم نمی دانم فرمود سوگند به خدای مقصود به این ادعای نمودن بیرون از حق آن است و هر كس این گونه ادعا كند در آتش است.

و نیز در آن كتاب از عبدالسلام بن صالح هروی مروی است كه گفت به حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام در آخر جمعه از شعبان المعظم مشرف شدم فرمود یا اباصلت شهر شعبان بیشترش گذشت و این آخر جمعه از این ماه است پس تدارك نمای در آنچه از این ماه باقی است تقصیر خودت را در آنچه از این ماه گذشته است و بر تو باد بروی آوردن بر آنچه معین تو است و ترك آنچه تو را معین و مفید نیست و چندان كه توانی در دعا و استغفار و تلاوت قرآن بسیار بكوش و از گناهان خودت به حضرت یزدان توبت كن تا این شهر خداوند بسوی تو اقبال نماید گاهی كه در حضرت خداوند عزوجل مخلص باشی و عمل خود از روی خلوص و اخلاص بگذاشته باشی و هیچ امانتی بر گردن مسپار جز اینكه ادای آن را كرده باشی و هیچ حق و كینتی بر مؤمن در قلب خود جای مده مگر اینكه بر كنده باشی و هیچ گناهی را كه مرتكب شده باشی بر دل مسپار مگر اینكه قلع نموده باشی و از خدای بترسی و در پوشیده و آشكار امر خود بر خداوند توكل بجوی و هر كسی بر خدای توكل كند خداوند كفایت كار او را می كند «ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شی ء قدرا» و در بقیت این ماه بسیار بگو «اللهم ان لم تكن غفرت لنا فیما مضی من شهرنا فاغفرلنا فیما بقی منه» بار خدایا اگر ما را در ایام بر گذشته از این ماه شعبان نیامرزیدی پس در ایام آتیه ی آن از گناهان ما درگذر و ما را بیامرز همانا خداوند تبارك و تعالی آزاد می فرماید در این ماه رقابی یعنی جماعتی را از آتش به واسطه ی حرمت



[ صفحه 300]



این شهر مبارك رمضان و از این پیش حدیثی به این نمط مسطور شد.